چشمهایت را دوست دارم چون دریچه ایست برای دیدن قلب مهربانت
دستانت را میبوسم چون نوازشهایت مرهمی هست برای زخمهای روزگارم
نوازشت میکنم تا احساس کنم خوشبختی را در آغوشم
وقتی خوابیده ای ماتت میشوم به شطرنج احساس
کاش ماه میدانست که من خورشید دارم
کاش خورشید میدانست که من کاخی چون اسمان ندارم
اما قسمتی از خدا را در کلبه ی دلم دارم
و باد است که فقط میداند احساسم را
چوت قاصدکی بود در شبهای بی تو بودن
سر مست هستم از نفسهایت
و آتش میگیرم با لبخند لبهایت
دوست داشتن برای من از تو معنا گرفت
و من از آهنگ باران برایت سرودم زندگی را
دوستت دارم ای فرشته مهربونه من